جدول جو
جدول جو

معنی نجم آباد - جستجوی لغت در جدول جو

نجم آباد
(نَ)
دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه شهرستان سبزوار، در 62 هزارگزی شمال شرقی سبزوار و 12 هزارگزی سلطان آباد در دامنۀ معتدلی واقعاست و 150 تن سکنه دارد. محصولش غلات و میوه ها و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستم آباد
تصویر ستم آباد
جایی که ظلم و ستم بسیار باشد، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دهی است از دهستان قره لر بخش میاندوآب شهرستان مراغه با 45 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 784 تن سکنه. آب آن از قنات. محصولات آنجا غلات، شلغم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام محلی کنار راه دلیجان به خمین میان نصرت آباد و شوراب در 37800 گزی دلیجان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
کنایه از دنیای دیگرست. مرگ که خاتمت زندگی است و مرادف با عدم خانه و عدم زار و عدم گاه است:
کس نیامد به جهان کز غم ابنای جهان
کف زنان رقص کنان تا عدم آباد نرفت.
طالب آملی (از آنندراج).
اگر اندک حرکتی... صادر گشتی عقوبت و تنکیل آن به غیر به عدم آباد فرستادن قناعت نکردی. (ترجمه محاسن اصفهان). ظلم و عدوان از اطراف امصار و بلاد روی به عدم آباد آورد. (حبیب السیر چ طهران ص 322)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 29 هزارگزی باختر نورآباد و 19 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. در دامنۀ کوه واقع شده. ناحیه ایست سردسیر و مالاریایی، دارای 600 تن سکنه. آب آن از چشمۀ بازگیر تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات وپشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان، سیاه چادر و قالی بافی است. دارای راه مالرو بوده و ساکنین آن از طایفۀ باولی هستند که در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ جُ)
دهی از دهستان آلان براغوش بخش آلان شهرستان سراب. سکنۀ آن 291 تن است. آب آن از رود خانه چاکی چای و محصولات آن غله و حبوب است. صنایع دستی آن فرش و جاجیم بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ کَ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 40هزارگزی شمال باختری فریمان. هوای آن معتدل و دارای 103 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت و و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان شنبۀ بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 100 تن. آب آنجا از چاه. محصولات عمده آن غلات و راه آنجا فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(زَ جِ)
دهی از دهستان آلان براغوش است که در بخش شهرستان سراب واقع است و 227 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در 6هزارگزی جنوب خاور دژ شاهپور و سه هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو سنندج به مریوان. دامنه، سردسیر مالاریائی و دارای 340 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، حبوبات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ دِهْ)
ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ)
دهی است جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد که در 335 هزارگزی جنوب خاوری هشجین و 410 هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 330 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. ده محل سکنی ایل شاطرانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 77000گزی جنوب سبزواران، سر راه فرعی گلاشکرد به سبزواران واقع شده است هوای آن گرم مالاریائی و سکنه اش 150 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 25هزارگزی جنوب باختری سراسکند و 8هزارگزی راه آهن میانه به مراغه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 420 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. دو محل نزدیک هم به نام گنج آباد بالا (علیا) و گنج آباد پائین (سفلی) معروف است. سکنۀ گنج آباد بالا 240 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد که از طایفۀ یوسف وند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ جِ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 78 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه بشیراز. ناحیه ای است که در جلگه واقع است و هوای آن معتدل و دارای 1120 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه کر و قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و برنج. اهالی بکشاورزی گذران میکنند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). سه فرسخ و نیم کمتر میانۀ جنوب و مشرق گاوکانست. (فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 258)
لغت نامه دهخدا
(ظُ مَ)
در مغرب بیش قلعه و شمال غربی بجنورد
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است. 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ مِ)
اسم نفس فلک مشتری است. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ)
یکی از بخش های پنجگانه شهرستان اصفهان است. این بخش محدود است از شمال به بلوک جوشقان و شهرستان خوانسار، از جنوب به بخش فلاورجان و بخش آخوره، از مشرق به دهستان برخوار در بخش حومه شهرستان اصفهان، از مغرب به دهستان ورزق بخش حومه داران از شهرستان فریدن. این بخش در جلگۀ معتدل هوائی در میان دو رشته ارتفاع شمالی و جنوبی به فاصله تقریبی 20 هزارگزی واقع است. در این بخش رشته جبالی وجود داردکه دو درۀ حاصل خیز به موازات هم بین آنها قرار گرفته است، کوههای مذکور از شمال به جنوب عبارتند از:
الف - کوههای شمالی بخش شامل کوه سورمه و کوه چشمه سنجر و کوه لاسیمان و کوه صالح که بلندترین قلۀ آنها 2934 گز ارتفاع دارد.
ب - رشته ارتفاعات وسطی بخش عبارت است از کوه مکه که بلندترین قلۀ آن 1800 گز ارتفاع دارد.
ج - رشتۀ سوم عبارت است از کوه پنجی و کوه داران و کوه فیله که بلندترین قلل آنها به ترتیب 2452 گز و 3117 گز است و معبر طبیعی تنگ برزگره در کوه پنجی واقع است.
رودخانه های مهم این بخش عبارتند از:
1- رود خانه کرون که از ارتفاعات نپله و داران و یک شعبه اش نیز از ارتفاعات کوه صالح و کوه مکه سرچشمه میگیرد و از وسط این بخش گذشته پس از مشروب ساختن دهستانهای کرون و دهق عربستان و حومه، در شمال آبادی جوزدان به رود خانه زاینده رود ملحق میشود. محصول عمده این بخش غلات و حبوبات و صیفی و سیب زمینی و انواع میوه ها و چوب است. شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی ایشان بافتن قالی و پارچه است. معدن نمکی در این بخش در کوه سورمه نزدیک بلمچه وجود دارد. راه شوسۀ نجف آباد به دامنه تقریباً از انتهای شرقی بخش از وسط دهستان حومه کرون میگذرد و در محلی بنام دامنه این راه دو شعبه میشود، یک شعبه اش به خوانسار و شعبه دیگرش به ازنا که یکی از ایستگاههای راه آهن سرتاسری ایران است، می پیوندد.
سازمان بخش: بخش نجف آباد از سه دهستان و 69 آبادی به شرح زیر تشکیل شده است: 1- دهستان حومه نجف آباد شامل 8 پارچه آبادی و 3214 تن جمعیت. 2- دهستان کرون با 48 آبادی و 62632 نفر جمعیت. 3- دهستان دهق عربستان با 13 آبادی و 17000 نفر جمعیت. بنابراین کل جمعیت بخش نجف آباد در حدود88820 نفر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش صفی آباد شهرستان سبزوار است. این دهستان در جنوب باختری صفی آباد و خاور دهستان نقاب و شمال دهستان طبس و باختر دهستان سلطان آباد واقع شده و از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع جمعیت آن 5137 تن است. راه شوسۀ جغتای از این دهستان عبور می نماید. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ)
دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران با 554 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
آنجا که امنیت و آسایش برقرار است. و کنایت از خانه کعبه است:
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ)
ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویه سر راه شوسۀ عمومی نیگنان. دامنه و گرم سیر است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور در نه هزارگزی جنوب باختری نیشابور. جلگه و معتدل است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت، مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
هر جای مزروع و دلکش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ)
کنایه از جایی است که در او ظلم و تعدی بسیار واقع شود، کنایه از دنیاست. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 198 تن سکنه، آب آن از رود کر، محصول آن غلات، برنج و چغندر، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی جزء بخش شهریار شهرستان تهران. واقع در4 هزارگزی شمال راه آهن رباطکریم در جلگه. با هوای معتدل. سکنۀ 562 تن و آب آن از قنات تأمین می شود ومحصول آن غلات، صیفی، چغندر قند، انگور، انجیر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقش آباد
تصویر نقش آباد
نگار آباد گواژ می آتشین
فرهنگ لغت هوشیار
شش، سینه شش ریه: در نفس آباد دم نیم سوز صدر نشین گشته شه نیمروز. (نظامی. گنجینه 157)، سینه صدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم آباد
تصویر ستم آباد
جایی که در آنجا ظلم و تعدی بسیار شود، دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجف آباد
تصویر نجف آباد
ناهید نام شهری است در استان اسپهان
فرهنگ لغت هوشیار